دیشب مسجد محل میزبانِ
شهید حسین محمدی بود ..
در کوچه مسجد مادرشهیدی زندگی میکنه که پسرش حدود ۴۰ سال پیش
تو جبهه شهید شده و همونجاهم جامونده ، مفقودالاثرِ..
حدود ۴۰ ساله که مادر چشمانتظارِ پسرشه:)
وقتی شهید حسین محمدی رو
از آمبولانس آوردن بیرون
تا تو شبستان مسجد برگردونن
و مردم زیارت کنن..
مادر یجوری گریه میکرد و دلش
هوای پسرشو کرده بودکه
اصلا الان مننمیدونم چطوری بگم
که شما متوجه اون حجم از عشق بشین ..💔هی میگفت
بالام،بالام ..
[به زبان ترکی :فرزندم]
و گریه میکرد..
کاش انقدر قدر نشناس نباشیم
و پیرو راه این شهیدان باشیم..
که با رفتنشون کلی خانواده
داغدار شدن و اون
داغ حتی بعده ۴۰ سال هم سرد نشده:)
پ.ن:تصویر مادر شهید نسیم پناهیان 🌱