روضه آه یاران بی کس و تناه شدم داغدار همسرم زهرا شدم جز خدا کس از دلم آگاه نیست محرم رازم به غیر از چاه نیست زینبم با جا نماز فاطمه می زند آتش به جان ما همه کیست آواز دلم را بشنود صوت پرواز دلم را بشنود دامنم از اشک غم تر می شود خانه ام غوغای محشر می شود غریبانه بدن زهرا را غسل داد کفن کرد ، حالا می خواهد بدن زهرا را دفن کند خدا یا چه کند علی با این تنهایی ؟ امام حسن و امان حسین که خرد سال بودند ؛ سلمان و ابوذر که محرم نیستند آی خدا تمام غمها آمد آمد به دل علی اشک از چشمانش سرازیر شد یک وقت دیدند دستهای پیغمبر از میان قبر نمایان شد . تا چشم مولا به دستهای پیغمبر افتاد گفت : یارسوالله : امانتت را برگرداندم ، بگیر امانتت را ، اما جا داشت بگوید علی امانت من بازوش ورم نکرده بود، پهلویش نشکسته بود . همه صدا بزنید یا زهرا...‌‌‌‌ ◼️😭◼️◼️😭◼️😭◼️◼️😭◼️