دعای خانم در حق امت و دست شکسته : اسماء نقل می کند : در لحظات پایانی عمر حضرت زهرا سلام الله علیها متوجه او شدم . دیدم ابتدا غسل کرد و در خانه ، مشغول راز و نیاز با خدا شد . جلو رفتم ، فاطمه را دیدم که رو به قبله نشسته و دست هایش را به سوی اسمان بلند کرده و چنین دعا می کند : خدایا ! به حق پدرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و دوستی و علاقه ای که به من دارد ، به همسرم علی علیه السلام و اندوهی که در دل نسبت به من دارد ، به حق فرزندم حسن و گریه اش بر من ، به حق حسینم و ناراحتیش بر من . خدایا ! به حق دخترانم قسم . به آه و ماتمشان ، از تو می خواهم که گنهکاران امت پدرم را مورد رحمت قرار دهی و آنان را به بهشت راه دهی (1) . حضرت زهرا سلام الله علیها با این همه جفایی که امت به او و شوهرش روا داشتند ، باز این چنین لطف و دلسوزی می کند . این است مهربانی حضرت ! این است سوز دل فاطمه ! اما این نامردمان جواب این همه محبت و دلسوزی حضرت را چگونه دادند ! کاری کردند که همان دستی که همیشه برایشان به دعا بلند می شد ، شکسته و کبود و بی رمق و خونی شد ... ای گوهر درج حیا فاطمه فاطمه یافاطمه یافاطمه خیز و دعا در حق همسایه کن بر سر مرغان حرم سایه کن خیز و نماز شب خود را بخوان قصه تاب و تب خود را بخوان خیز زجا نور دو عینم ببین اشک یتیمی حسینم ببین چون حسن آید به برش می کشم دست نوازش به سرش می کشم اینجا بود که حسنین آمدند و صورت به کف پاهی مادر گذاشتند و صدا زند واامّا و اامّا واامّا و بعد از این تصویر همیشه همه گفتند بهشت زیر پای مادران است (حسنین زیر پای زهرا افتادند) من که نگه داشته ام پاس تو دوخته ام دیده به دستان تو دوخته ام با جگر سوخته دیده به دیوار و در سوخته گلشن جان ، بی بر برگ شد فاطمه افسوس جوان مرگ شد مایه حیرت به خدا صبر توست لیله ی قدری و نهان قبر توست شاعر: شفق(محمد جواد غفور زاده)