🌴خاطرات کربلا🌴
📍قسمت هشتم(مسلم در کوفه)
☘انتصاب عبيد اللَّه بن زياد به حكومت كوفه
📔الكامل فى التاريخ :
يزيد رأى سِرجون را پذيرفت و حكومت كوفه و بصره را به عبيداللَّه سپرد و حكمش را نوشت و آن را به همراه مسلم بن عمرو باهلى، پدر قُتَيبه فرستاد و به عبيد اللَّه دستور داد در جستجوى مسلم بن عقيل باشد و [وقتى بر او دست يافت.] او را بكشد يا تبعيد نمايد.
وقتى نامه به عبيد اللَّه رسيد. دستور داد وسايل سفر را مهيّا كنند تا فردا حركت كند.
📚الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۵
الأخبار الطوال : ص ۲۳۱
📗مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى:
يزيد نوشت: «از بنده خدا يزيد امير مؤمنان به عبيد اللَّه بن زياد.
درود بر تو !
امّا بعد، هر ستوده اى روزى نكوهيده مى شود و هر نكوهيده اى روزى ستوده. گذشته ها گذشته و تو رشد كرده اى و به منصب هايى ارتقا يافتى، چنان كه شاعر قديمى گفت:
بالا رفتى تا از ابرها بالاتر شدى
اكنون جايى جز نشيمنگاه خورشيد ندارى.
از ميان همه زمانها اين زمان، و از ميان همه شهرها شهر تو، به حسين دچار شده و از ميان همه كارگزاران تو به او دچار گشته اى و در اين آزمون يا آزاده خواهى بود و يا بنده اى كه مانند بردگان بندگى مى كند.
طرفدارانم از كوفيان به من خبر داده اند كه مسلم بن عقيل در كوفه نيرو جمع مى كند و مى خواهد ميان مسلمانان اختلاف بيفكند و جمع بسيارى از شيعيان ابو تراب (على)، دور او گرد آمده اند. هر وقت نامه ام به دستت رسيد و آن را خواندى، حرکت كن تا به كوفه وارد شوى و خاطرم را از آن ناحيه جمع كنى؛ چرا كه آن جا را به تو سپرده و ضميمه حكمرانى ات كرده ام(عبيد اللَّه در آن زمان امير بصره بود) آن گاه مانند مردى خشمگين كه به دنبال كسى مى گردد كه او را به خشم آورده است. در جستجوى مسلم بن عقيل باش و وقتى بر او دست يافتى. از او بيعت بگير و اگر بيعت نكرد، او را بكُش و بدان كه در اجراى آنچه به تو فرمان دادم. هيچ عذرى پذيرفته نيست.
شتاب، شتاب !
سرعت، سرعت !
والسلام!».
آن گاه نامه را به مسلم بن عمرو باهِلى سپرد و دستور داد كه به سرعت آن را به عبيد اللَّه برساند.
چون نامه به عبيد اللَّه رسيد و آن را خواند. دستور داد وسايل سفر براى رفتن به كوفه فراهم شود و خود نيز آماده حركت شد.
📚مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى : ج ۱ ص ۱۹۸
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
کربلا آنلاین🎙
╭┅────────────┅╮
🆔
@Karbala_online110
╰┅────────────┅╯