نشان جلوه یزدان مرام حضرت باقر شکوه مهر جاویدان مقام حضرت باقر به رغم مرقد خاکی و غربت در بقیع غم دچار خدشه کی شد احترام حضرت باقر سه‌ساله نازنین کربلای خون چنان غم دید که شد کوفه‌نشان هر صبح و شام حضرت باقر خوشا حال دل اِستاده در صحن پر از رویا که دارد زیر لب شوق سلام حضرت باقر رواق و بست و ایوان حریمش: جان مشتاقان میان صحن جان شد بار عام حضرت باقر ندایی می‌رسد بر جان عاشق از ورای غم چنین که اشک می‌آرد پیام حضرت باقر به دانش رفعتی دارد میان خاکیان علم که باشد آسمان هم زیر گام حضرت باقر قلم تا در کف علم لَدُنی دارد آن مولا شکافد هسته دانش کلام حضرت باقر چو قال‌الباقر آمد رمز پیروزی در آن میدان رها از قیل و قال آمد قیام حضرت باقر نوازش می‌دهد چشم و گزارش می‌دهد جان را هر آیینه کلام صبح‌فام حضرت باقر زدوده تیرگی‌ها از کتاب و دفتر دانش حدیث روشن و کاغذ‌خرام حضرت باقر کرامت ختم بر نام بلند اوست بی‌هرگز که زد سکه شرافت هم به نام حضرت باقر به صدر بارگاه سروری باشد کسی که شد غلام خانه‌زاد باب و مام حضرت باقر برد سوی دیار آسمان‌رنگ صفای دل مرا در هر کجا لطف مدام حضرت باقر کاشانه‌ی شعر اخبار و اطلاعات ادبی کاشان @Kashane_poem