به روى خاك چنان ناله از جفا مى ‏زد كه سوز آه وى آتش به ما سوا مى‏ زد به لب ز كينه‏ ى بيگانه هيچ شكوه نداشت و ليك داد ز بيداد آشنا مى‏ زد شرار زهر ز يك سو لهيب غم يك سو به جان و پيكرش آتش جداجدا مى ‏زد گذشت كار ز كار و نداشت كار به كس در آن ميانه فقط آب را صدا مى ‏زد   شب شهادت جوان  25 ساله امام رضاست آن آقای غریبی که در آن حجره در بسته از شدت زهر به خود می پیچه هی  صدا می زنه ام الفضل مگر من بد همسری برای تو بودم زیاد وقت و نگیرم دلها رفته کاظمین در خانه آقا جوادالائمه همین یه جمله  و از همه شما التماس دعا    گذشت كار ز كار و نداشت كار به كس در آن ميانه فقط آب را صدا مى زد  صداى ناله‏ ى وى هى ضعيف تر مى ‏شد كه پيك مرگ بر او از جنان صدا مى‏ زد برون حجره همه پايكوب و دست افشان درون حجره يكى بود و دست و پا مى‏ زد ستاده خصم و جواد الائمه جان مى‏ داد از او بپرس كه زخم زبان چرا مى‏ زد   صدازد کنیزها بیائید هلهله کنید کف بزنید صدای ابن الرضا رانشنوم  یكی از این كنیزها دلش به رحم اومد،میگن این ظرف آب رو برداشت،آورد،همچین كه رسید جلوحجره آقا ،ام فضل ملعونه، دستش رو گرفت،گفت:كجا میبری؟گفت:مگه نمی شنوی داره میگه سوختم،ظرف آب رو ازش گرفت رفت،تو حجره،میگن آب رو جلوی امام جواد،ریخت رو زمین ، یه نفر دلش سوخت،برا امام جواد آب آورد،كربلا هم یه نفر دلش سوخت ، همچین كه هلال رسید دید  ، نانجیب داره از گودال بیرون میاد،كجا داری میری،دارم برا حسین،آب میبرم، نمی خواد ببری خودم حسین و سیراب كردم،میگه دیدم سر بریده حسین رو بالا آورد،همه بگید یاحسین .... @asharmadahiii