📌میان جمعیت گم شد... 🔸 داشتم زیر لب زمزمه می‌کردم: آقا دیگه ناامید شدم، انگار قرار نیست بیای! کنار دستم یکی به نجوا گفت: تو سیاه‌ترین ساعت شب، همیشه سپیده می‌زنه… سرم را بلند کردم. یک لحظه دیدمش و بعد میان جمعیت گم شد، چقدر شبیه تو بود… _ ۱ 🇮🇷کریدرسیاسی۲ (ایتا و روبیکا)🇮🇷 🇮🇷@koredor2🇮🇷 🇮🇷https://rubika.ir/koredor2🇮🇷