🌷🌷 لاله های آسمانی 🌷 🌷
*شیفته ی خدمت*
باران تندی می آمد. به من گفت « من میرم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم . بالاخره گفت « می خوای بدونی؟ پاشو تو هم بیا. » با لند کروز شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه، یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا، کوچه هایش پر از آب و گل و لای بود، و آب زیادی توی یکی از خانه ها می رفت . در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در، ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار!!
پیرمرد می گفت « آخه این چه شهرداریه که ما داریم؟ نمی یاد یه سری بهمون بزنه ، ببینه چی می کشیم.» آقا مهدی بهش گفت «خیله خب پدرجان، اشکال نداره : شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود.» از یکی همسایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه ، راه آب درست می کردیم تا کوچه از آب خالی شد.
شهید بزرگوار، مهدی باکری، در فروردین ماه 1333 در میاندوآب متولد شد ایشان مدتی شهردار شهر ارومیه بود. در زمان جنگ فرماندهی لشکر 31 عاشورا را برعهده داشت. مهدی و همرزمانش پس از ماهها شجاعت و رشادت در جبهه های نبرد، سرانجام در اسفندماه 1363 درخلال عملیات بدر، درخاک عراق به فیض شهادت نائل آمد. چند نفر از دوستانش داوطلب انتقال جسد این شهید شدند ؛ که موقع برگشت و عبور از رودخانه اروند، قایق آنها مورد اصابت گلوله آرپی جی دشمن قرار گرفت و همگی به فیض شهادت نائل شدند و جسد پاک هیچکدام به وطن باز نگشت. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
* شهدایی باشیم *
برای علو درجات همه ی شهدا مخصوصااین شهید بزرگوار صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
•┈•••═❁♡ا🇮🇷ا♡❁═•••┈•
✅
@KhabarogArdakan
✾بزرگترین رسانه ایتایی استان یزد✾