من با آن چشم ها حرف می زدم
پسرم فرزند سوم خانواده بود. منوچهر خیلی زرنگ و باهوش و گاهی کمکاری های زیادی به شرح می داند که همه را نگران می کرد. ما همیشه از همسن و سالانش باهوش تر به نظر می رسید
چرهایی که به دست می آورد را دوست داشت با همه به اشتراک بگذارد به مقام معظم رهبری علاقه ی بسیاری داشت و خودش را فدایی حضرت آقا میداست. سخنان ایشان را خیلی دوست داشت و پیگیری می کرد.
وقتی در خیاب موچهری دلم تنگ میشد می رفتم و به تلفن نگاه می کردم و می گفتم بگذار به مغز امنو چهره پیام بفرستم. می گفتها من یک مادر هستم و حتما داشتگی من به تو چهره منتقل می شود و می فهمد. در دلم می گفتم زنگ بزن دلم تنگ شده اگر همان روز رنگ نمی زد. فردایش زنگ میزد. هر بار که دلم هوایش را می کرد و با او اینطور ارتباط می گرفتم حتما زنگ می زد.
من از زخم می ترسیدم اگر دست منوچهر یک خط کوچک می افتاد من حتی نگاه هم می کردم گاهی تصادف می کرد و رحم کوچکی روی دستش ایجاد می شد.
وقتی می خواست روی رحمان را بردارد انگار گوشت های بدن من بود که داره کننده میشه و می دارد همه ی وجودم خالی می شد. ما در حاملة شهاد نشر اصلا اینطور نبوده صورتش زخم بود ولی اصلا نمی ترسیدم و دلم بی قراری نمی کرد. انگار من بودم چون در راه اسلام نثار شد و در راه دفاع از حرم رفته بود. آرزویای شهادت بود. خدا را شکر می کنم که بین هر راهی منوچهره شهادت را انتخاب کرد. اگر راه دیگری را انتخاب می کرد، من باید به سرم می کوبیدم و فریاد می زدم اگر خط دیگری را انتخاب می کرد باید ناراحت می شدم الان آرامش دارم و این آرامش را بعدا به من داده است.
عکس ها و چشم های درون عکس منوچهره با من حرف می زند همانطور که از اینجا در دام به تو چهره که در عراق بود حرف می زدم و زنگ می زدم الان هم همینطور باهم حرف می زنیم
وقتی پیکرش آمد. چشمش باز بود و شاید کسی باورش نشود که من با آن چشم ها حرف می زدم این حالت اصلا زمینی نیست.
هیچکس باورش نمی شود. من کسی بودم که همیشه در حال بی قراری و گریه کردن بودم اما کنار منوچهره اصلا اینطور بودم
اگر همین الان این در باز شود و باید تو به خاطر کارهایی که کرده است از او تشکر می کنم و می گفتم خوش آمدی منوچهره این اخری ها که دستم را می گرفت. حسن عجیبی داشتم وقتی روبوسی می کرد. حسش با این چند سال عمرش فرق می کرد. معلوم بود این دست دادن ها با همیشه فرق می کنند.
(صفحه5)
ادامه در صفحه بعدی ...
#کتابخوانی
#شهدای_مظلوم_کردستان
🔹کمیته خادمین شهدای استان کردستان
@Khademinkordestan