🔅در حول و حوشِ «محلّ» یا 🔅توضیحاتی درباره «عطر گریبان محمّد» 🔸همه چیز برایم از پایانِ «صلوات شعبانیه»، آغاز شد. همانجایی که از خدا می‌خواستم من را پیرو پیامبرش حساب کند تا در روز قیامت از گناهانم بگذرد و مرا در جایگاه و «محلّ خوبان» قرار دهد: «انزلتنی دار القرار و محلّ الاخیار». 🔹کمی بعد وقتی روز سوم رسید و قرار شد در ماه پیامبر، به سراغ عزیزترین‌ش یعنی حسین‌ش برویم و دعای منقول از وکیل امام عسکری را بخوانیم، باز هم این «محلّ» بود که دلربایی می‌کرد: خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و... ما را همراه با او در خانه کرامت و محلّ و جایگاه ابدی جای بده: «بوّئنا معه دار الکرامه و محلّ الاقامه». 🔸خب جا و محلّی ابدی در معیت پیامبر که خودش اصل و فرع و معدن و منتهای خیر بود و خوبان و اخیار را رهبری می‌کرد و «محلّ الاقامه» را به «محلّ الاخیار» پیوند می‌زد، شوق‌انگیزتر از آن بود که فراموشش کنم؛ حتی وقتی به آستانِ «مناجات شعبانیه» رسیدم... 🔹وقتی به آستانِ «مناجات شعبانیه» رسیدم و در میانه‌های آن کلمات کامل، در دام دلبری‌های «و همّتی فی روح نجاح اسمائک» افتادم که می‌خواست همّ و همّتم را در «نسیم پیروزی نام‌هایش» قرار دهد ــ و پیروزی نام‌های خدا هم که به حکم «نحن الاسماء الحسنی»، چیزی جز «برتری فرستادگانش» نبود ــ دوباره «محلّ» را دیدم که ما را به خودش دعوت می‌کرد: و همّتی فی روح نجاح اسمائک و «محلّ قدسک»... همّتم را در برتری فرستادگانت و جایگاه و محلّ قدس و پاکی‌ت قرار بده. 🔺خدای نامحدود و قدّوس که با محلّ توصیف نمی‌شود و جا و مکان با قدسیّت‌ش نمی‌سازد؛ مگر این‌که همان فرستادگانش را به مظهری برای اسم قدّوس و نشانه‌ای برای پاکی خودش تبدیل کند و همّت ما را در پیروزی‌شان و تقرب به آنها بخواهد. 🔹با همین فکرها بود که داشتم جرأت می‌کردم «محلّ الاخیار» و «محلّ الاقامه» و «محلّ قدسک» را یکی بدانم و در «شهر نبیّک و سیّد رسلک»، همه‌شان را به «خانه‌ی بهشتی نبیّ یا آغوش پیامبر» تفسیر کنم که گویا جمله‌ی بعدی جسارتم را تشویق کرد: بک علیک الا الحقتنی بـِ «محلّ» اهل طاعتک و المثوی الصالح من مرضاتک... خواسته‌ای که انگار از بس بلند بود، در کلمه نمی‌گنجید و بخاطر همین، متعلّقِ «بک» و «علیک» و مستثنی منهِ «الا» را حذف کرده بود و مترجمین را به زمین گرم کوبیده بود. ولی باز پیوستن و الحاق به «محلّ اهل طاعت» را می‌خواست و آدم را به یاد «السابق الی طاعت رب العالمین» و بقیه اوصاف نبیّ می‌انداخت؛ همان جایی را می‌خواست که به آن «آغوش بهشتی پیامبر» یا «عطر گریبان محمّد» می‌گویند. 🔸شعبان از دعا و صلواتش تا مناجاتش می‌خواهد ما را به آغوش پیامبر بیندازد. همان کاری که «شاخه‌های درخت طوبی» هم مشغولش هستند که ریشه‌شان طبق روایات در خانه‌ی بهشتیِ نبیّ است اما در ماه شعبان، تا زمین پایین می‌آیند تا ما را به بالاها ببرند و به هم‌خانه‌ی پیامبر تبدیل کنند. معلوم است دیگر؛ کسی که در آغوش پیامبر و از خانه‌ی او به سمت «ضیافت‌الله» راه بیفتد و از آنجا وارد ماه رمضان شود، با کسی وارد شده که سفره فقط برای او پهن شده و مهمانی فقط به افتخار او به راه افتاده و تمام بهجت و لذت و ذخر و شرافت و کرم و مزیدی که در خلقت قابل‌تصور است، به سینه‌ی پرمهر او می‌بارد. ❤️یا رسول‌الله! ما پیامبرندیده‌های غیبت‌زده که از عطر گل محمّدیِ گریبان شما و فرزندِ هم‌نام شما محرومیم، باید کدام «محلّ» را در آغوش بگیریم؟! جز دستانی که با سر دست گرفتن اسلام ناب محمّدی، عطر گل محمّدی را در جهان پخش کرده‌اند؟! جز سینه‌ها و قلب‌هایی که همّ و غم و همّتی جز پیروزی شما ندارند تا به محل قدس شما برسند؟! جز...:🔽🔽 «شبی در اوائل سال ۶۷ بود که ساعت ۱۱ به خواب رفتند چون آن حالت آرامش و پایین بودن ریتم قلب‌شان نشان مى‏داد. در همان لحظه یک موشک به حوالى جماران خورد و صداى بسیار مهیبى داشت. در همان لحظه چشم‌های‌مان به مونیتور بود که ببینیم حضرت امام چه وضعى دارند، ولى براى من تعجب‌آور بود که ایشان [ریتم قلب‌شان بالا نرفت و] نمی‌ترسید. اما در بهمن ۶۷، ایشان چند شبى بود خواب نداشتند. بسیار بیقرار بودند و تعداد ریتم قلب‌شان بالا بود. برای ‌ما سؤال پیش آمده بود که مشکل چیست؟ بعد از اینکه ایشان فتواى اعدام سلمان رشدى را اعلان کردند تازه ما فهمیدیم که ایشان حدود یک هفته، واقعا اذیت می ‏شدند..» ‌✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ✅https://eitaa.com/HossiniehAndisheh