امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع
امشب همه اذن از او بگیرند
تا در یم خون وضو بگیرد
امشب همه در راز و نیازند
فردا به بهشت در نمازند
امشب شب بیعت حبیب است
در دشت شمیم بوی سیب است
امشب شه دین به خیمه گاه است
فردا به میان قتلگاه است
امشب، شب قیامت کبرای دیگر است
هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است
امشب رسد به گوش، مناجات عاشقان
فردا، به روی خاک، بدنهای بیسر است
امشب، علم به دست علمدار کربلاست
فردا، تنش به علقمه، در خون شناور است
فردا سر عشق روی نیزه
فردا پره خون گلوی نیزه
چون کوه مجاهدانه عطشان
لب تشنه روان به سمت میدان
فردا جلوی چشم پیمبر
اربا اربا علی اکبر
تن ها پره خون و پاره پاره
تیر است و گلوی شیرخواره
امشب رباب، دست دعایش بر آسمان
فردا تسلّی دل او، داغ اصغر است
امشب دعا به جان جوانان کند، حسین
فردا به روی دامن او نعش اکبر است
امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب
فردا به جای آب، دهانش ز خونْ تر است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع