شهید ناشنوا ولالی که باامام زمان ارتباط داشت!
اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکردوچون کرولال بود، خیلیامسخرهش میکردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش غلامرضا اکبری.
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت شهید عبدالمطلب اکبری!
ما هم خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی به خاک سپرده شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم!
وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرف میزدم.
آقاخودش گفت: تو شهید میشی...