قدیم‌ها یک کارگرعرب داشتم که خیلی می‌فهمید! اسمش قاسم بود. از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری. اول‌ها ملات سیمان درست می‌کرد و می‌برد وردست اوستا... جنم داشت. بعد از چهارماه شد همه‌کاره‌ی کارگاه... قشنگ حرف می‌زد، دایره‌ی لغات وسیعی داشت، تن صدایش هم خوب بود. شبیه آلن دلون! اما مهم‌ترین خاصیتش همان بود که گفتم؛ «قشنگ حرف می‌زد». یکبار کارگرمقنی قوچانی‌مان رفت توی یک چاه شش متری که خودش کنده بود؛ بعد، خاک آوارشد روی سرش. قاسم هم پرید به رییس کارگاه خبر داد. رییس کارگاه رنگش شد مثل پنیر لیقوان... حتی یادش رفت زنگ بزند آتش‌نشانی! قاسم موبایل رییس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد. گفت که کارگرمان مانده زیر آوار. تهش هم گفت مقنی‌مان دو تا دختر دارد، خودش هم شناسنامه ندارد، اگر بمیرد دست یتیم‌هایش به هیچ جا بندنیست... بعد قاسم رفت سرچاه تا کمک کند. گِل رس بود و برف یخ‌زده‌ی چهارروز مانده... تاآتش‌نشانی برسد، رسیده بودند به سر مقنی. دقیقا زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود... اورژانس‌چی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی دک و پوزش. آتش‌نشان‌ها گفتند چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون! چهار ساعت برای چاهی که مقنی دو ساعته و یک‌نفره کنده بودش! بعد هم شروع کردند. همه چیز فراهم بود، آتش‌نشان بود، پرستار بود، چای گرم بود، رییس کارگاه هم بود، فقط امید نبود... مقنی سردش بود و ناامید... قاسم رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ و آلن دلونی برایش حرف زد... حرف که نمی‌زد. لاکردار داشت برایش نقاشی می‌کرد! می‌خواست آسمان ابری زمستان دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند! می‌خواست امید بدهد. همه می‌دانستند خاک رس و برف چهار روزه چقدر سرد است، اما قاسم بی‌شرف کارش را خوب بلد بود! خوب می‌دانست کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدند اگر درست مصرف‌شان کند... چهارساعت تمام ماند کنار مقنی و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دور و برش را برایش رنگ کرد! آبی، سبز، قرمز... امید را گاماس گاماس تزریق کرد زیر پوستش. چهارساعت تمام... مقنی زنده ماند. بیشتر هم به همت قاسم زنده ماند... آدم‌ها، همه توی زندگی یک قاسم می‌خواهند برای خودشان. زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست، فقط این وسط یکی باید باشد که به دروغ هم که شده رنگ بپاشد روی این همه ابر خاکستری... اصلا دروغ خیلی هم چیز بدی نیست. دروغ گاهی وقت‌ها منشا امید است، امید هم منشا ماندگاری. یکی باید باشد که رنگی کند دنیا را... کلمه‌ها را قشنگ مصرف کند... رمز زنده ماندن زیرآوار زندگی فقط کلمات هستند. کلمات را قبل از انقضا درست مصرف کنید. قاسم زندگیتان را پیدا کنید. ☞→⁩ @KhanevadehMontazeran 🌼 •۰۰۰۰۰┅═✧❁ ☁️ 🔆 ☁️ ❁✧═┅۰۰۰۰۰•