✍ داستان پیرزن و مرد جوان جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. جوان گفت : شنیده ام قد او کوتاه است! پیرزن گفت : اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود! جوان گفت : شنیده ام زبانش هم لکنت دارد! پیرزن گفت : این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد! جوان گفت : خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است! پیرزن گفت : درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد. جوان گفت : شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است! پیرزن گفت : شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد! جوان گفت : این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد! پیرزن گفت : ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد !!! 😂😂😂 ┅♦️🍃🌼🍃♦️┅ ‌‌‌‌ @Khanmaneh خانمانه 👈 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ┅♦️🍃🌼🍃♦️┅