💠🌱💠🌱💠
✨سلوک مهدوی
2⃣قسمت دوم
☝️یکی از کسانی که محضر امام زمان (عج) مشرف شد علی بن مهزیار اهوازی بود.او همواره در انتظار مراسم حج بود که به حج برود تا امام زمانش را ببیند بیست سفر حج به مکه رفت و آقایش راندید.کم کم نا امید شد و گفت اگر قرار باشد مولایم امام زمان (عج)
را نبینم سفر حج نمی روم.
🔹در عالم رویا به او گفتند امسال برای بیست و یکمین باربه سفرحج بیا که امسال مولا وامام
زمان (عج) خودت رامی بینی.
🔸دوباره سال بعد شد حساب وکتاب هایش را کرد وپول های شرعی راحساب کرد و همراه کاروان به سمت خانه خدا رفتند اعمال را انجام دادند صحرای عرفات بودند، اعمال سه روز حج تمتع را انجام دادند و حج تمام شد ولی علی بن مهزیار محضر امام زمان (عج) نرسید.
💭با خودش گفت در رویا این ها را به من گفتند و از آن طرف مراسم حج تمام شده ،پیش خودش گفت اشکال ندارد یک هفته دیگه هم درمکه می مانم و اعمال عمره انجام می دهم شاید امام زمان (عج) را ببینم یک هفته گذشت و اعمال را انجام داد، در کنار خانه خدا طواف انجام می داد و توسل و راز و نیاز می کرد که یک جوان خوش سیمایی از داخل خانه بیرون آمد. به علی بن مهزیار گفت از کجاهستی،گفت از عراق هستم.کدام بخش عراق ،گفت از اهوازش هستم. گفت که چه چیزی می خواهی ،گفت دیدار مولایم حضرت حجت بن الحسن امام زمان(عج) را می خواهم بعد آن فرد به علی بن مهزیار ،گفت امام زمان (ع) از شما پوشیده وپنهان نیست بلکه این گناهان و کردار شماست که باعث شده که امام زمان (ع) از شما پوشیده و پنهان باشد.
👌 اکثر کسانی که محضر امام زمان (عج) مشرف شدند همین را شنیدند،چیزی که باعث شد نتوانیم محضر امام زمان برسیم و امام زمان (عج)را ببینیم ,گناهان ما است که باعث میشود محضر امام زمان نرسیم و دور باشیم. و اکثر آن افرادی که امام زمان (عج) را دیدند تقوا حفظ کردند و گناه نکردند تا به محضر ایشان
رسیدند.
⚜آن فرد به علی بن مهزیار گفت که به سمت کاروانت برو،وقتی خورشید غروب کرد و ستاره ها آشکار شدند بین رکن صفا و مروه منتظرتو هستیم.علی بن مهزیار رفت و بعد وقتی که غروب شد به سمت صفا و مروه رفت ، آنجا آن فرد را دید و سوار بر شتر شدند و به سمت خیمه امام زمان (عج) رفتند.
🌌 نیمه های شب شد گفت برخیز تا با هم نافله شب را بخوانیم از شتر پیاده شدند ونافله شب راخواندند(این جا ارزش نافله شب را می رساند که ،حتی وقتی انسان محضر امام زمان (ع)هم می خواهد برسد نباید از نافله شب باز بماند) می گفت دشت ها راپشت سرهم طی کردیم و به جایی رسیدیم که از دور یک خیمه ای مشخص بود ، آن فرد به من گفت; علی بن مهزیار آن خیمه ای که الان می بینی خیمه ی امام زمانت است باید از این جا ازشتر پیاده بشوی و برویی. علی بن مهزیار می پرسد اگر من از شتر پیاده بشوم افسار شترم راکجا ببندم؟ بعد آن شخص می گوید این حریم امام زمان (عج)حریمی است که جزء مومنین نمی توانند وارد آن بشوند.( می خواست به علی بن مهزیار بگوید وقتی می خواهی به محضر امام زمان برسی نباید به ظواهر و مادیات فکر کنی،. شتر تو ارزشی ندارد مهم نیست.ا باید تعلقات مادی را رها کنی و به محضر امام زمانت برسی.)
🔹گفت افسارشتر رارها کردم رفتم بالای آن تپه ای که خیمه امام زمان(عج) وجود داشت.در خیمه را باز کردم
و.........😊
🔹🔹ادامه دارد🔹🔹
💽 برگرفته ازفایل شماره ۱ سلوک مهدوی
🎤استادعبادی
#سلوک_مهدوی ۲
#خصوصی
http://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936