🐦روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است ،
🐦گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟
🦂 گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم...
🐦گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید...
🦂وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد..!!!!!
🦂به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی؟!!!!
🦂 گفت خودم هم ناراحتم
ولی چکار کنم ذاتم اینه...!!
❌
حکایت بعضی از ما آدمهاست......
از دست رفیقان عقرب صفت...
هم نشینی با مارم آرزوست...
مراقب رفاقتهایمان در زندگی باشیم!
#حکایت #پندانه
JOiN👇
💖
@Kolbezendegi 💖