در گذشته که رسم گدایی تا این اندازه پیشرفت نکرده بود که گدایان برای خود باند و گروه داشته باشند، آنان تنها چند چشمه بلد بودند و با آن‌ها پول در می‌آوردند و رفع گرسنگی می‌کردند که یکی از آن چشمه‌ها «شاخ و شانه کشیدن» بوده. آنان در حالی که در یک دست یک شاخ گوسفند و در دست دیگرشان یک استخوان شانهٔ گوسفند را می‌گرفتند، بر در خانهٔ مردم یا جلوی دکان‌ها می‌رفتند و درخواست پول می‌کردند و اگر صاحب خانه یا دکان از دادن پول خودداری می‌کرد آن‌گاه گدای لجوج و سمج آن شاخ گوسفند را طوری بر شانهٔ گوسفند می‌کشیدند که صدای چندش آوری از آن‌ها بر می‌خاست و آن قدر این کار را ادامه می‌دادند تا شنونده به ستوه می‌آمد و چیزی به آنان می‌داد تا آنان را از سر خود باز کرده باشد. رفته رفته مردم نیز عبارت «شاخ و شانه کشیدن» را در مقام تهدید کسی برای تامین مقصود خودش، از گدایان گرفتند و به کار بردند.