‌ بر نیمکتِ شکستہ‌ای درباران، در دستـ منِ چتر بستهـ‌ای، گاه بھ فکر مۍروم می‌توانی تو به لبخندۍ این فاصله را برداری تو تواناییِ بخشش داری .. توانایی آن را داری کہ به زندگۍ امید بخشے وُ مثل باران بِشوری و دور کنی بدی‌ها، عداوت‌‌ها را، آری، کولھ بار را مۍتوان لبـریز از مھربانۍ کرد و بـارِ دوبارھ با سر انگشتی بہ روی شیشهـ های مآت نویسد .. « خداراشُکـرْ » ‌◠◠ !