️مداد رنگیها مشغول بودند به جز مداد سفید هیچکس به او کار نمیداد، همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مداد رنگیها تو سیاهی شب گم شده بودند، مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم در کنار هم نباشیم… 🌈