دل برای دیدنت پر می‌زند پای رفتن باشد او تا قاف هم سر می‌زند می‌پرد همچون کبوتر تا تماشایت کند چشم تو تیری به چشمان کبوتر می‌زند هر چه تاخیری بر این دیدار ما رخ می‌دهد قلب من می‌گیرد و بر سینه تندر می‌زند تا ز دست چشم من غایب نمانی لحظه‌ای چشم من وا مانده است و پلک کمتر می‌زند گوش کن در کوچه می‌آید صدای پای او آه، می‌دانم که می‌آید شبی، در می‌زند. ╭━═━━═━╮ ❤️@Loveyoub❤️ ╰━═━━═━╯ 🍃♥️