🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
خیلی اهل بگیر و ببند آداب تشریفات نبود ؛
اما قشنگ حرف میزد ..
وقتی کسی سوال میکرد چخبر میگفت خبر خوب اینکه دعاگوی شما هستیم …
یکبار پرسیدم مادرجون شما وقتی میگی دعا گو هستم پس چرا دعا نمیخونی..
گفت از کجا میدونی نمیخونم .. من که به خیالم خیلی تیز و و بزم گفتم آخه دعا عربیه ، من ندیدم شما عربی دعا کنید ..
گوشه ی چشمهایش خندید و چروک افتاد بعد با تکیه کلام همیشگی خودش که جونم برات بگه چیزی گفت که هیچوقت از خاطرم نرفت :
مادر جان وقتی قربون صدقه ی یکی میری یعنی داری بهش حال خوب میدی .. وقتی تو صورت یکی که خسته س لبخند میزنی یعنی داری بهش میگی تو مهمی
وقتی زبونت به جانم و عزیزم میچرخه یعنی
یه نفر نشسته شب و روز برات دعا کرده که من تصدقت برم…
حالا تو بگو شیطون من دعا میکنم یا نه؟!
پریدم گردنشو بغل کردم و گفتم خیلی دعا میکنی خیلی…
قهقهه ای جانانه زد و گفت بلاگردون قد و بالای قشنگت که لبت همیشه بخنده …
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃____
🆔
@M_Amini40