سلام و احترام چهار شنبه هفته گذشته بود معلم عصبانی وارد دفتر شد دنبال اسپیکر می‌گشت میخواست یکی از داستان‌های زندگی پس از زندگی را برای بچها بزاره دیدم خیلی پریشانه گفتم چی شده چقدر نگرانید... گفت این بچها به هیچی پایبند نیستن، هیچی را قبول ندارن، حرفهای عجیبی میزنن که من اصلا روم نمیشه بگم و..... گفتم بعد از پخش کلیپ اجازه میدید من بیام کلاس شما شاید بتونم شبهه هاشون را پاسخ بدم.... قبول کرد و من وارد کلاس شدم و بعد از ی احوالپرسی دوستانه گفتم بچها مشکل چیه... گفتند خانم ما زندگی پس از زندگی را قبول نداریم، اینا دروغه،.. یکی دیگه گفت ما هیچی را قبول نداریم نه اسلام و نه پیغمبر و نه.... یکی دیگه بلند شد گفت خانم من میخوام با دوستم ازدواج کنم چه عیبی داره من دوست ندارم با هیچ مردی رابطه برقرار کنم.... و چندین شبهه و سوال رگباری از این دست منم آروم و صبور با لبخند گوش میدادم و ساکت موندم تا همه حرفهاشون را بزنند... بماند که معلمشون ی کنار ایستاده بود و مرتب لبش را گاز می‌گرفت و نچ نچ می‌کرد و حرص می‌خورد 😅 از معلم خواهش کردم که به من اعتماد کنه و خواهشا به بچه ها چیزی نگه و بسپاره کلاس را به من..... خلاصه بعد از اینکه کمی بچها تخلیه شدند گفتم آفرین بچها خیلی خوشم اومد. از اینکه شما سوال های تو ذهنتون را پرسیدید اینکه شما هیچ چیزی را بدون تحقیق نمی پذیری و اینکه دنبال کشف حقیقت هستید... و این خصوصیت خوبه نوجوانه بعد گفتم بچه ها تا حالا خواب دیدید لطفا تعریف کنید و بعد کلی از خوابهاشون گفتند بعد گفتم خب توی خواب روحتون داره در عالم دیگه سیر میکنه یا جسم و.... بعد از ثابت کردن روح و خوابهایی که خودشون دیده بودند و بعضی هاش به حقیقت پیوسته بود کمی قانع شدند بعد گفتم بچه ها بیاین کلا دین را بزاریم کنار و همه چیز را از لحاظ عقل بسنجیم و از لحاظ عقلی چرا دو همجنس نمیتونن با هم ازدواج کنن، از لحاظ عقلی چرا باید وضو بگیریم چرا باید نماز بخونیم چرا باید به بهشت و جهنم اعتقاد داشته باشیم.ووو.... و بعد در کنار پاسخ دادن به آن ها گاهی هم از دانش آموزان دیگه میخواستم که جواب شبهه دوستش را بده و خلاصه کلاس همه همکاری می‌کردند... زنگ خورد و چند تا از بچه ها که سوالات بیشتری داشتن با من اومدن دفتر پرورشی و من از معلم ساعت بعد خواهش کردم اجازه بده این 6 نفر این ساعت کلاس نیان چون الان خیلی بحث حساسه و مدیر و معلم کلاس پذیرفتن.... بعد از یک‌ساعت صحبت و گپ دوستانه بلاخره قانع شدند و خودشون پیشنهاد دادند که هر چهارشنبه ی دورهمی داشته باشیم منم پذیرفتم و نتیجه عالی جلسه این شدکه من ازشون خواهش کردم بیاین تو دورهمی مون نهج البلاغه هم بخونیم در حد10 دقیقه... گفتم مگه شما ادعا ندارید که ما همه چیز را با تحقیق و عقل میپذیریم خب بیایید با هم ببینیم حضرت علی علیه السلام تو کتابش چی گفته.... مگه اینکه شما اهل تحقیق نباشید و هر چی اینستا و فضای مجازی راجع قرآن و نهج البلاغه میگه بدون تحقیق بپذیرید خلاصه قبول کردند و امروز اولین جلسه نهج البلاغه ما استارت خورد ان شاءالله که با دست با برکت حضرت علی علیه السلام ادامه پیدا کنه و با برکت باشه. 🙏 @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷