🍃 می‌ گفت ، من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم! در نجف روال زندگی هادی همین بود. یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد. یکبار گفتم ، آخه پسر این چه کاریه؟ تو پول بگیر ولی کمتر ، تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا می‌کنی. نگاهی به چهره من انداخت و گفت ، حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن. من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند. یکبار از تهران زنگ زدند و پول می خواستند ، مادرم یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم حضرت امیر (ع) ، کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت ، این پاکت مال شماست. فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم ، یک میلیون تومان پول داخل آن بود.... 📕 پسرک فلافل فروش @masjed_gram