ڪشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تڪبر گفت : بکار، ڪه از تو ڪاشتن است و از ما خوردن ! ڪشاورز نگاه معناداری به او انداخت و گفت : دارم یونجه می‌ڪارم ...! ❣ cнαɴɴεℓ↝ ℓɨŋk☞❥ @Madars ❥‌⊂⇝❤️⇜⊃ ℓɨŋk☞❥ @Fazsangein ☞❀❥•٠