🔖پیروان مهدی
دنیا بداند با ولایت بیعت ماست
خدمت براه دین و ملت غیرت ماست
اکنون تلاش ما بود بهر حقیقت
جانبازی ما در ره حق عزت ماست
وقتی که در راه شرف پرچم گرفتیم
حبل المتین عشق را محکم گرفتیم
ما در تلاش و در جهادی عاشقانه
تابیده ایم از هر کران تا بیکرانه
چون طایران آسمان پوی سعادت
در گلشن هستی گرفتیم آشیانه
در وادی اندیشه ی خدمت رهاییم
با ملت خود همرهیم و همصداییم
ما در قیامی جاودانه ماندگاریم
با لاله های گلشن سبز بهاریم
تا رویش صبح ظهور جمعه ی عشق
بهر طلوع ماه خود چشم انتظاریم
می آید آن یار دل افروز زمانه
بر لعل ما جاری شود زیبا ترانه
اَینَ مُعزالاَولیا نقش لب ماست
اَینَ مُذل الاَشقیا در مطلب ماست
اَینَ الشموس الطالعه خواندیم با شوق
در انتظار روی او تاب و تب ماست
ما پیروان مهدی موعود هستیم
ما با امام خود پی مقصود هستیم
مقصود ما احیای ارزش های دین است
فتح و ظفر ما را درین مقصد یقین است
چشم انتظار یار خود باشیم آری
زیباترین چشم انتظاری ها همین است
هم یک دلی هم یک صدایی در صف ماست
چون پرچم انا فتحنا در کف ماست
دنیا ببیند بر لب ما این طنین را
این اتحاد و این مسیر راستین را
رو جانب کرب و بلا داریم زیرا
آورده ایم اینجا به کف حبل المتین را
در پیش روی ما طلوع اربعین است
عزم مسلمانان در اینجا آهنین است
این اجتماع اربعین و این جماعت
دارد ز یاران امام حق حکایت
وقتی بیاید حضرت موعود مهدی
پروانه اش خواهیم شد با استقامت
در راه اهدافش همه از جان بکوشیم
پیراهنی از جنس حق جویی بپوشیم
جاءالحق اینجا می شود تفسیر یاران
نابود گردد جبهه ی تزویر یاران
وقتی بتابد جلوه ی مهدی در اینجا
دنیا شود با دست او تسخیر یاران
وقتی حقیقت رخ بر افروزد چو دریا
عدل و عدالت می شود جاری به دنیا
آنان که در این جبهه از اهل امیدند
یا کاشف الکرب از زبان ما شنیدند
این شاهدان عرصه ی پیروزمندی
صد لاله از گلزار خونین شهیدند
ما در مسیر رویش صبح بهاریم
نَصرُ منَ اله را نوید آشکاریم
وقتی بیاید آن امام عشق بنیاد
چیزی نماند از بساط کفر و الحاد
گیرد ز ارباب ستم هر تاج و هر تخت
در هم بریزد کاخ های ظلم و بیداد
می آید و می آورد صلح و صفا را
احیا کند دین حنیف مصطفی را
ماییم و اکنون کربلای عشق و ایثار
ماییم و بشکسته جبین در دشت پیکار
ماییم و دست ساقی لب تشنه ی عشق
ماییم و داغ چشم عباس علمدار
در خون فتاده ساقی و با قلب خسته
دارد کنار خویشتن جام شکسته
سقا که زد آتش عطش بر تار و پودش
گشته فدا در راه دین بود و نبودش
در خون سرخ خویش می غلتد ولیکن
یاد رقیه باشد و لعل کبودش
آری رقیه ماه را در جستجو بود
در انتطار دیدن روی عمو بود
سقا به خون خفت و رقیه تشنه لب ماند
از تشنگی جسم شریفش در تعب ماند
در التهاب افتاده بود از تشنه کامی
قلب پریشان گشته ی او ملتهب ماند
بر داغ سقا چشم گردون گریه می کرد
آئينه ی خون خدا ، خون گریه می کرد
ای کربلا ما را طلب کن در حریمت
ما را به بَر در نزد مولای کریمت
ما زنده از عطر تواییم ای وادی عشق
جاری کن از گلزار خود بر ما نسیمت
با شعر «یاسر» در هوایت پر زده دل
بر تربت همچون جنانت سر زده دل
محمود تاری «یاسر»
https://eitaa.com/Madfahankhomein