#جمعه_اول_سال😭
اولین جمعه ی سال است کجایی آقا
کاش می شد که تو امروز بیایی آقا
یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم
حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا
هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو
هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا
تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم
مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا
درد هجران تو را نیست طبیبی لازم
تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا
از تو ای قبله ی حاجات ِهمه می خواهم
که دعا بر فرج خود بنمایی آقا
شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا
من نبینم که چنین غرق جفایی آقا
من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی
خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا
همه ی عمر ِتو در غربت ِجانکاه گذشت
بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا
شام جمعه ست،دلت شام غریبان گشته
باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا
شام جمعه شده و باز تو یاد داغ ِ
غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا
من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از
روضه ی بزم می ِشام بلایی آقا
گفت زینب: لب ِ زخم تو نمی خواهد چوب
من نبینم که تو در طشت طلایی آقا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein