◾یک منبر روضه‌ی ◾امام عسکری (ع) شرار آتش سوزان فتاده بر جگرم کجایی‌ای‌گل‌نرجس‌کجایی‌ای‌پسرم غریب و یکه و تنها میان شهر غریب بیا بیا بنشین لحظه‌ای کنون به برم عطش ز لعل لبم شعله‌ور شده از زهر ببین ز کینه عدو زد شرر به بال و پرم به یاد لعل لب خشک ساقی حرمم به‌خون‌نشسته‌ازاین‌غصه‌دیده‌گان‌ترم به یاد جدغریبم غریب‌تر شده ام از این‌قفس به تمنای روی او بپرم لبم ز سوز عطش خشک گشته ولی نخورده‌چوب،من این درد را کجا ببرم تمام‌ آرزویم این‌ که روضه‌خوان بشوم در این‌زمان‌که به زانو گرفته‌ای تو سرم http://eitaa.com/Maddahankhomein