تاریک بود شب، شب ظلمت، اما ستاره گفت: محمد(ص)
عالم پر از شکوه خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد(ص)
آمد صدا، صدای ملَک بود در آسمان سرود: محمد(ص)
هستی به وجد آمد و گل کرد بر شاخهی وجود محمد(ص)
پرسیدم از ستودهی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد(ص)
بر روی لوح چرمی آهو، چشمی کشید و گفت: محمد(ص)
بعدش گذاشت گوشهی لبها خالی سیاه و گفت: محمد(ص)
بعدش نشست و سیر نظر کرد در قرص ماه و گفت: محمد(ص)
#قاسم_صرافان
https://eitaa.com/Maddahankhomein