در بعضی نقل ها دارد که نماز مغرب را خواند و فرمودند: اسما من داخل حجره می‌شوم. بعد از ساعتی بیا و مرا صدا بزن. اگر دیدی که.. جواب ندادم، علی(ع) را خبر کن. اسما می‌گوید: ساعتی گذشت و وارد خانه شدم و دیدم حضرت پاهای خود را به سمت قبله دراز کرده و روپوشی روی خود انداخته و هر چه صدا زدم، جوابی نشنیدم. روپوش را کنار زدم و دیدم بی بی دو عالم دست را زیر صورت گذاشته و روحش با عالم بالا مفارقت کرده است. کسی را دنبال علی(ع) فرستادم. وقتی امیرالمومنین(ع) خبر را شنید، به صورت روی زمین آمد و در فاصله کوتاه مسجد و منزل، هی می‌نشست و بر می‌خاست. ای گل صد برگ من پر پر مشو/ شمع من خاموش وخاکسترمشو / از حدیث کوچه غرقِ آتشم / فاطمه، از توخجالت می‌کشم.. 📚پی نوشت: [۱].بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۹۱، باب۷، ما وقع عليها من الظلم و بكائها...، ص۱۵۵. [۲].همان . [۳].بحارالأنوار، ج۷۹، ص۲۷، باب ۱۲ الدفن و آدابه و أحكامه ...، ص۱۴. https://eitaa.com/Maddahankhomein