#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸 زینبجان! دخترم! گویا دارم میبینم که چگونه تو را به اسیری میبرند ...
لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که زینب کبری سلاماللّهعلیها کنار بستر آن حضرت نشسته و فرمودند:
🥀 پدر جان! أمّ أیمن حرف و حدیثی از «کربلا» برایم گفته است؛ دوست دارم آن را از زبان شما هم بشنوم! امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند: ای دخترم! قضیه از همان قرار است که أمّ أیمن گفته ...
📋 کَأَنِّی بِکِ وَ بِبَنَاتِ أَهْلِکِ سَبَایَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِینَ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ؛ فَصَبْراً
▪️گویا که دارم میبینم، تو و دختران این خانواده را که در آن سرزمین، اسیر و ذلیلِ دست آن جماعت پَست میشوید! همانند بید، میلرزید در آن ساعتی که آن حرامیان به طرف شما حملهور میشوند تا که چیزی از شما را به غارت ببرند! پس بر این مصائب سنگین، صبر کن ای دخترم!
📚کامل الزیارات،ص۲۶۶
✍ خانهویران شدهام، غُصهٔ بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لختهٔ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
باز هم روضه نخوان روضهٔ زهرا سخت است
شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است
آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بیدست ولی آب نگهدار بمان
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است
شبِ آخر شدهای کوکبِ اِقبال، مَرو
روضه ی باز مخوان این همه از حال، مَرو
سَرِ آن پیکر اُفتادهی پامال، مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال، مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است
کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجه ها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزه ها شرم کنید و دهنش را نکشید
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است
منم و دیدنِ او لحظهٔ اُفتادنِ او
منم و ضربهٔ سرنیزه به روی تنِ او
وقت ضربه زدن و خم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
@Maddahankhomein