با امام زمان(عج) مقصد دل کربلاست این دل من ، غرقِ تمنّاست او همنفسِ لاله ی صحراست او قافله در قافله راهی شده همسفرِ زینب کبراست او مقصد دل کرب و بلا ، اربعین قبله ی جان را همه جویاست او روی سرم خیمه زده آفتاب روشنی سایه ی طوباست او ذکر حسین بن علی بر لبم عشق و غمش دیده و ، شیداست او موکب هفتاد و دو آئينه شد خیمه نشینِ غم زهراست او همسفرِ قافله ی نینوا همقدمِ مردم والاست او هرچه شود دور ز گلزار جان باز در آئینه شکوفاست او این رهِ عشق است اگر می رود این رهِ عشق است که پویاست او پا نکشد لحظه ای از راهِ عشق عاشقِ دل داده ی مولاست او اشک فشان است ز غم دیده ام دیده مگو ، جلوه ی دریاست او خون به دلِ زینب کبراست آه گریه کنِ بانوی عظماست او می رسد از شام بلا قافله قافله می آید و پیداست او حضرت سجّاد رسد دل غمین غرقِ عزا لیک شکیباست او مثلِ پدر آینه ی کبریا مثلِ پدر قبله ی دلهاست او یار کند جلوه و چشمانِ من در همه جا محوِ تماشاست او نبضِ دلم می زند از شوقِ وی یار که خورشیدِ دلاراست او نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب حجّت حق ، فاتحِ دنیاست او پرچمِ فتح و ظفرش روی دوش در نظرِ عشق چه زیباست او شمعِ دلِ جمعِ پریشان ماست گرچه در این بادیه تنهاست او مانده در امروز دو چشمم براه منتظر رؤیت فرداست او تشنه ی دیدار رُخش آفتاب ترجمه ی صبح تولّاست او هر نَفَسش صاحبِ تفسیرِ عشق هر نظرش جلوه ی تقواست او یار اگر جان طلبد ، جان من گر طلبد سر ، که مهیّاست او «یاسر» اگر داغِ دل خود سرود همنفسِ گلشن طاهاست او محمود تاری «یاسر» @Maddahankhomein