مرثیه شهادت حضرت و گریز روضه به کربلا زین مصیبت قلب شیعه درخروش ناله ای از پشت در آید به گوش ناله ی جانسوز و آهی از عطش می زند از عمق جان و حنجرش قاتلش شد همسر ملعونه اش کرده مسموم از جفا در خانه اش دست و پا می زد عزیز فاطمه پشت در بر پاست رقص و هلهله یک کنیز از غربتِ او دل شِکست آب آورد ، اُمِّ فضل ، راهش بِبَست لیک آخر جرعه ای آبش نداد پور زهرا تشنه بود و جان بداد کربلا هم آب آورده هِلال شمر کرد این آرزویش را مَحال ای هِلال دیگر حسین سیراب شد نا نجیب او قاتل ارباب شد گفت کردی کار خود ای بی حیا لرزه بر جانِ تو افتاده چرا درجوابش گفت هلال سر شد جدا می شنیدم مادری میزد صدا کای بُنَّیَ ای غریب بی کفن سر بریدن تشنه لب در پیش من با فرج آن منتقم خواهد رسید ( یوسفی ) دارد به دل این را امید ✍️ @Maddahankhomein