#امام_زمان ایام
#وفات_حضرت_خدیجه
باید گریست مثل سحاب از فراق تو
باید که گشت خانه خراب از فراق تو
با جرم ماست فصل ظهورت نمی رسد
باید کشید داغ عذاب از فراق تو
بی خود که نیست در دل یاران بی قرار
افتاده عشق در تب و تاب از فراق تو
جز غم نبود در دل گلهای ارغوان
جز خون نداشت لاله گلاب از فراق تو
هر عاشقی که گشت بیابان نشین وصل
لب تشنه بود و دید سراب از فراق تو
پیدا تر از تو نیست ، که باید بگویمت
این چشم ماست غرق حجاب از فراق تو
ما را گناه کرده جواب از وصال عشق
اکنون رسید پیک خطاب از فراق تو
این ناله ها که هست ، اثر هم نمی کند
اینک شدیم جمله مجاب از فراق تو
باید نهیب بر دل عصیانی ام زنم
باید به خویش کرد عتاب از فراق تو
این شعله های درد که آتش زده مرا
آقا دلم شده ست کباب از فراق تو
هم سینه داشت ناله عزای خدیجه را
هم دیده ریخت گوهر ناب از فراق تو
هم دل شده ست غرق غم از اشک مصطفی
هم لاله خیز گشته تراب از فراق تو
«یاسر» گرفت صد صدف از بحر اشک و آه
تا آن که ریخت دُر خوشاب از فراق تو
محمود تاری «یاسر»✍
http://eitaa.com/Maddahankhomein