#حضرت_رقیه_س
#امام_حسین_ع
ای مسلمانان سه سالم بیش نیست
یک دل صد ساله چون من ریش نیست
یک نفر گوید که بابایم کجاست
تا ببیند او که این احوال ماست
گویمش تا معجر من را ربود
دشمن از وقتی که پهلویم نبود
گویمش از مجلس ابن زیاد
گیسوان عمه در دستان باد
گویمش از ترس سوق بردگان
از جنود دیو و جور ساربان
جای دست زجر نیلی گشته است
گل نما اما ز سیلی گشته است
ای پدر شیرین زبانت را زدند
میزبانانت پدر خیلی بدند
ای پدر مانند زهرا گشته ام
کو به کو صحرا به صحرا گشته ام
خارها رفته است در پاهای من
صد گل نیلوفری دارم به تن
سخت از مرکب پدر افتاده ام
مرگ را اکنون دگر آماده ام
آن نوازش های تو بابا کجاست
درد بی بابا شدن بر من رواست؟
ای عجب دشمن غذا آورده ای؟
یا سری از تن جدا آورده ای؟
وای این سر مال بابای من است
وای این بابای زیبای من است
تو بیا این بار در آغوش من
با سه ساله دختر خود کن سخن
آنکه کرد این کار را بابا بگو
تا شوم با خشم بی حد سوی او
کرده ریشت را چه کس با خون خضاب
نقش رویت را نمود این سان خراب
گردنت را آنکه این سان رگ برید
خیزران بر روی لبهایت کشید
ای پدر با تو که آورد این ستم
رفت از یاد آنچه بودم از الم
ای پدر همراه خود من را ببر
جز تو من چیزی نمی خواهم دگر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/Maddahankhomein