السلام علیکم یا ابناء الزینب علیهم السلام این یاس ها که در بَر ِ من قد کشیده اند حالا ز داغ اکبر تو قدخمیده اند دیدند می چکد ز عبا خون اکبرت دیگر از این حیات ببین دل بریده اند تا دیده اند بین عدو غربت تو را بر یاری ات دو ارتش زینب رسیده اند بر تن، لباس رزم‌ نمودند ناگهان وقتی صدای بی کسی ات را شنیده اند چیزی نداشتم که کنم من نثار تو پیش تو این دو آبرویم را خریده اند هستیّ ِخواهر تو همین دو کبوتر است شکر خدا که در ره تو پر کشیده اند در خیمه مانده ام که نبینم غم تو را در لحظه ای که پیش تو در خون تپیده اند شکر خدا شهید شدند و به روی خاک خنجر به روی حنجر پاکت ندیده اند اما شوند همسفرم بین دشمنان بر روی نیزه صاحب رأس بریده اند ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein