ا🖋📄🖋📄🖋 ا📄 ا🖋 ا📄 ا🖋 ✅ در احوالات ابابصیر نقل شده است که او با وجود آنکه نابینا بود،‌اما هر وقت حضرت باقر (عليه السلام) به مسجد تشریف می آوردند، می گفت: محمدبن علی (عليه السلام) آمد. به او می گفتند: تو چگونه متوجه حضور امام می شوی؟ می گفت: نور وجود امام سراسر مسجد را فرا می گیرد. 📒بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۴۶، ص۲۴۳ ✅ در روایت دیگری آمده است: ابوبصیر روزی به حضور امام باقر (علیه السلام) شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟ امام فرمودند: بلی. او پرسید: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانش های آنان بود؟ امام فرمودند: بلی. او پرسید: آیا شما می توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانه هایشان می خورند، خبر دهید؟ امام فرمودند: بلی. ما همه این ها را به اذن خداوند انجام می دهیم. او می گوید: در این هنگام امام باقر (علیه السلام) فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید، آسمان، زمین، خانه ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم. آن گاه به من فرمود: آیا می خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می خواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت بروی؟! ابوبصیر گفت: می خواهم به حال اول برگردم. حضرت بار دیگر دست بر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت. 📒رجال العلامة الحلي، ص ۲۶۴ 🖋 📄 🖋 📄 🖋📄🖋📄🖋