🖼 ؛   📌 راننده تاکسی... 🚖 رانندهٔ تاکسی ترمز کرد. پیرمردی با دستان لرزان در هوای سرد، مسیرش را گفت. راننده، حوصلهٔ سوار‌کردنش را نداشت. بهانه آورد و سریع دور شد. نگاه پیرمرد به شیشهٔ تاکسی ماند که نوشته بود: اللهم عجل لولیک الفرج… ✍️ فرمل السائق التاکسی و سأل مِن الشیخ أین یذهب. فأجاب الشیخ و یدیه ترجفان مِن البرد ما كان السائق يرغب أن يسوق في تلك الطريق فاعتذر مِنه و غادر بسرعة بقى ينظر الشيخ إلى عبارة مكتوبة على نافذة التاكسي: اللهم عجل لولیک الفرج… 👤 او هم خودش را می‌دانست! کان السائق یعتبر نفسه مِن المنتظرین! ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran