📌 مایهٔ قُوَت قلب... ▪️ _ مادر پس چرا نمیاد؟ دلم براش تنگ شده. شعری رو که گفته بود حفظ کردم. برات بخونم؟ مامان! مامان چرا داری گریه می‌کنی؟ + برای اون مرد مهربون دعا کن. سرش خیلی درد می‌کنه... ▫️ مادر برایم روضهٔ دوباره یتیم شدنم را می‌خواند. اشک‌هایم را کنار زدم و ظرف شیر که تمام سرمایهٔ‌مان بود را برداشتم و راه خانه‌اش به همراه مادر را پیش گرفتیم. پسر ارشدش که ما را دید، گفت: «مادر! این همه شیر برای علی آوردند؛ دیگر تو چرا آوردی؟» _ آقا تو که از وضع ما خبر داری؛ نخواستم شیر بیاورم. می‌خواستم غذا برای بچه‌ها تهیه کنم. بچه‌هایم گفتند مادر ما امروز دیگر غذا نمی‌خواهیم. شیر ببرید برای علی. 🔅 به یاد آن روزی که علی برایمان از زمانی سخن می‌گفت که هیچ بیماری و مظلومی نخواهد بود مگر آنکه عدالت حاکم شود. همان دعای دوست‌داشتنی‌اش که همیشه بر لب داشت و مایهٔ قُوَت قلب و آرام‌بخش بود را مدام تکرار می‌کردم. «اللهم عجل لولیک الفرج» دلم برایش یک‌ذره شده بود... 📚 ( بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۹؛ ک سوگنامه آل محمد، محمد استهاردى، ص ۴۷. ؛کتاب ره توشه راهیان نور ویژه مبارک ماه رمضان (۱۴۲۴ ق - ۱۳۸۲ ش) 📖 🏴 ویژه شهادت امام علیه السلام ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran