عصر یعنی همین لحظات... درست همین لحظات با بوی خیمه و معجر و موی سوخته که خواهرش با صدای گرفته و بغضی جانسوز می‌گوید: رأس تو را به نیزه‌ها نشانده دشمن علی نمیروم ولی مرا به تازیانه می‌برند...‌ 😭😭