《﷽》
#پارت_بیست_و_یکم
🕊
سینه پردرد🕊
💔آقای عطایی خراسانی در کتاب رقیه صفحه ۱۶ مینویسد: رقیه صدا زد: عمه جان پدرم کجاست؟ آنقدر جستجو کرد و سخت گریه کرد تا همه اهل بیت (علیهم السلام) را به گریه درآورد و ناله و ضجه آنان در کاخ یزید طنین انداز شد و باعث گردید که یزید از خواب بیدار شود.
💔یزید خشمناک فریاد زد: چه خبر است؟ این همه شیون و فریاد برای چیست؟ چرا نمیگذارید استراحت کنم؟ غلامان دربار علت را جستجو کردند و چنین گزارش دادند که دختر کوچک بهانه پدر را گرفته است.
💔یزید سنگدل پس از تحملی فریاد زد: ساکت کردن او آسان است سر پدرش را برایش ببرید آرام خواهد گرفت.
💔آه! آه! غلام سرپوش جواهر نشان بر آن طشت طلا افکند و در آن تاریکی شب سر مقدس را نزد کودک گذاشت، آن طفل چون سر بریده پدر را در طشت طلا دید فریادی زد و بیهوش شد و به زمین افتاد.
💔هنگامی که به هوش آمد سر بریده را میان دستهای کوچک و سینه پردرد قرار داد و ناله آغاز کرد و یا ابتاه یا ابتاه گفت تا از دنیا رفت و خرابه یکپارچه از اهل بیت و زنان شامی پر شد.
📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه
ای مداحان و جلسات شیعه
🎙
#مداحے_محشر •
#مذهبے
﴿♥️﴾ رُقَیـ❦ـہ خاتـون |
@MaktabRoghaye