🔻پس معاویه به سوی عمرو بن عاص و مروان نگریست و گفت: «این شخص را کسی جز شما دو تن بر من برنینگیخت و این سخنان را کسی جز شما دو تن باعث نشدند. ننگ بر شما باد. سپس معاویه به اروی گفت: «ای خاله، فدایت شوم! برای حاجتت به من توجه کن و داستان ها را رها کن»
زن گفت: «به من سه تا دو هزار دینار بده. معاویه پرسید: «میخواهی با دو هزار دینار اول چه کنی»؟ زن گفت: «با آن چشمهای پر آب در زمینی صاف برای فقراء خاندان حارث بن عبدالمطلب خواهم خرید» معاویه گفت: «آن را به تو بخشیدم. با دو هزار دینار بعدی چه خواهی کرد»؟ زن گفت:
برای فقیران خاندان حارث بن عبدالمطلب همسرانی خواهم یافت. معاویه گفت: «آن هم مال تو. با دو هزار دینار دیگر می خواهی چه کنی»؟ زن گفت: «سختی های روزگار را از سر می گذرانم و به حج میروم» معاویه گفت: «ای خاله! دستور می دهم که آن را نیز به تو بدهند».
🔻 سپس معاویه گفت: «به خدا سوگند اگر على زنده بود این پول ها را به تو نمیداد».
زن گفت: «خدا دهانت را بشکند و بلایت را سنگین سازد! آیا نام
#علی را می بری»؟ آنگاه صدایش را بلند کرد و سخت گریست و چنین سرود:
ای چشم! وای بر تو، ما را خوشبخت ساز و بر
#امیرالمؤمنین گریه کن
در سوگ بهترین کسی نشستهایم که بر پشت شتر مینشست و آنها را برای جنگ وقف کرده بود
و بهترین کسی که کفش پوشید و آن کس که قرآن خواند.
هان، به معاویه بن حرب این خبر را برسان و چشم های بدگویان روشن مباد
آیا در ماه رمضان ما را به مصیبت بهترین تمام مردم دچار ساختید؟
و آن کس که پس از پیامبر بود، که جانم فدایش باد، ابوالحسن که بهترین صالحان بود.
گویا مردم آن گاه که
#علی را از دست دادند، همچون شتر مرغانی بودند که در زمینی بی آب و علف در پی غذا سرگردان اند.
قطعا قریش همیشه میدانست که تو ای علی بهترین مردم از لحاظ حسب و دین هستی.
هنگامی که با پدر حسنین (عليهما السلام) روبرو میشدی، ماه درخشانی را می دیدی که دیدگان ناظران را خیره می کرد. نه، به خدا سوگند هرگز
#على و آن نماز زیبایش را که در میان نمازگزاران می خواند فراموش نخواهم کرد»
🔻 پس معاویه نیز گریست و گفت: «به خدا سوگند چنان بود که گفتی و برتر از آن بوده و دستور داد آنچه را خواسته بود بدو دهند.
سپس زن از جای خود برخاست و بازگشت
📚
کتاب میثاق داران صبح
مدافعان علوی در بارگاه اموی ص ۵۷
@fatemiioon_news