🏴 فقط شش ماه داشت، بغلش کرد. برد سمت لشکر دشمن. گفت خانواده‌ام را که کشتید، همه را. حداقل به این کودک آب بدهید. 😔هنوز داشت حرف می‌زد که یکیشان تیری انداخت؛ گلوی کودک بریده شد. دستش را گرفت زیر گلویش، از خون پر شد. خون‌ها را پاشید سمت آسمان. 📍گفت: چقدر آسان است تحمل این مصائب در راه خدا. 📖 آفتاب بر نی | صفحه ۸۲ | زینب عطایی 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔 https://eitaa.com/Manvaketab_info