نکات تفسیری آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده اين آيه به دلايلى كه خواهد آمد مربوط به جانشينى حضرت على عليه السلام و نصب او به ولايت در غدير خم به هنگام برگشت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از سفر حج در سال دهم هجرى است. جالب اينكه اين آيه در ميان دو آيه اى قرار گرفته كه مربوط به اقامه كتاب آسمانى است و شايد اشاره به اين باشد كه ميان رهبر معصوم و اقامه ى كتاب آسمانى، پيوند محكمى برقرار است. آرى، امام است كه مى تواند كتاب آسمانى را به پا دارد و اين كتاب خداست كه مى تواند امام واقعى را معرّفى كند. همه ى مفسّران شيعه به اتكاى روايات اهل بيت عليهم السلام و نيز بعضى از مفسّران اهل سنت به عنوان يكى از مصاديق، آيه را مربوط به نصب حضرت على عليه السلام در غدير خم به ولايت و امامت دانسته اند. (144) جالب آنكه صاحب تفسير المنار از مسند احمد و ترمذى و نسائى و ابن ماجه، حديثِ «مَن كنتُ مولاه فعلىّ مولاه» را با سند صحيح و موثّق بيان كرده است و سپس با دو جمله به خيال خود در آن تشكيك نموده است: اوّل اينكه مراد از ولايت، دوستى است. (غافل از آنكه دوستى نياز به بيعت گرفتن و تبريك گفتن و آن همه تشريفات در غدير خم نداشت) دوّم آنكه اگر حضرت على عليه السلام امام و رهبر بعد از رسول اكرم صلى الله عليه وآله بود، چرا فرياد نزد و ماجراى نصب خود را در غدير نگفت؟! (غافل از آنكه در سراسر نهج البلاغه و كلمات حضرت على عليه السلام ناله ها و فريادها مطرح است، ولى صاحب المنار گويا آن ناله ها و فريادها را نشنيده است. (145) در تمام قرآن تنها در اين آيه است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نسبت به كتمان پيام، تهديد شده كه اگر نگويى، تمام آنچه را كه در 23 سال رسالت گفته اى هدر مى رود. پس بايد ديد چه پيام مهمى است كه اين گونه بيان مى شود؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به حضرت على عليه السلام فرمود: «لو لم ابلغ ما اُمرت به من ولايتك لحبط عملى» اگر آنچه درباره ولايت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو مى شود. (146) در اين آيه چند نكته است كه جهت گيرى محتوايى آن را روشن مى كند: - سوره مائده، در اواخر عمر شريف پيامبر نازل شده است. - در اين آيه، بجاى «يا أيّها النّبى»، تعبير «يا أيّها الرّسول» آمده است، كه نشانه ى يك رسالت مهم است. - به جاى فرمان «أبلغ»، فرمان «بَلّغ» آمده كه نشانه ى ابلاغ قطعى ورسمى ومهم است. - پيامبر نسبت به نرساندن يك پيام مهم تهديد شده كه اگر نگويد، همه ى زحماتش به هدر مى رود. - رسول خداصلى الله عليه وآله از عواقب كارى هراس دارد كه خداوند او را دلدارى مى دهد كه ما تو را از شر مردم نگه مى داريم. - پيامبر، از جان خود نمى ترسد. زيرا در روزگار تنهايى كه با بت ها مبارزه مى كرد و در جنگ ها كه با مشركين درگيرى نظامى داشت، از خطرها نمى ترسيد. (در حالى كه سنگباران مى شد، و يارانش شكنجه مى شدند، حالا در اواخر عمر و در ميان اين همه يار بترسد؟!) - در آيه، پيامى است كه به لحاظ اهميّت، با همه پيام هاى دوران نبوّت و رسالت، برابر است كه اگر اين پيام به مردم نرسد، گويا همه ى پيام ها محو مى شود. - محتواى پيام، بايد مسأله اى اساسى باشد، وگرنه در مسائل جزئى و فردى، اين همه تهديد و دلدارى لازم نيست. - پيام آيه، مربوط به توحيد و نبوّت و معاد نيست، چون اين اصول، در روزهاى اوّل بعثت در مكّه بيان شده و نيازى به اين همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد. - پيام آيه، مربوط به نماز، روزه، حج، زكات، خمس وجهاد هم نيست، چون اينها در طول 23 سال دعوت پيامبر بيان شده و مردم نيز به آن عمل كرده اند و هراسى در كار نبوده است. پس، محتواى اين پيام مهم كه در اواخر عمر شريف پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده چيست؟ روايات بسيارى از شيعه و سنّى، ما را از تحيّر نجات داده و راه را نشان مى دهد. روايات مى گويد: آيه مربوط به هجدهم ذيحجه سال دهم هجرى در سفر حجةالوداع پيامبر اسلام است، كه آن حضرت در بازگشت به سوى مدينه، در مكانى به نام «غدير خم» به امر الهى فرمان توقّف داد و همه در اين منطقه جمع شدند. مكانى كه هم آب و درخت داشت و در گرماى حجاز، كارساز بود و هم محلّ جداشدن كاروان هاى زائران مكّه بود و اهل يمن، عراق، شام، مدينه و حبشه از هم جدا مى شدند. در آنجا، پيامبر خدا در ميان انبوه ياران، بر فراز منبرى از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه اى طولانى خواند. ابتداى خطبه، توحيد، نبوّت و معاد بود كه تازگى نداشت. سخن تازه از آنجا بود كه پيامبر، خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جويا شد. همه نسبت به كرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار كردند. وقتى مطمئن شد كه صدايش به همه ى مردم، در چهار طرف مى رسد، پيام مهم خود را نسبت به آينده بيان كرد. و فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» هر كه من مولاى اويم، اين علىّ مولاى اوست و بدين وسيله جانشينى حضرت على عليه السلام را براى پس از خود به صراحت ا