📷 بعد از مرگم تنها سگ خانوادگی‌مان برایم خواهد گریست! 👈 یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره بود.خبرنگار بی‌بی‌سی از او پرسید :«تجربه‌ی تبعید چگونه است؟» شاه در پاسخ گفت: «امروز من آینده را پشت سرگذاشته‌ام، بیماری وجودم را تحلیل می‌برد و مثل پدرم در غربت خواهم مُرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم شش سال بعد از مرگ او جنازه‌اش را به وطن برگردانم، ولی گمان نمی‌کنم دیگر جنازه‌ی من هم به ایران برگردد.» 👈 خبرنگار پرسید: «آیا احساس پشیمانی دارید؟» شاه جواب داد: «شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم. شاید نباید این طور با روحانیت درمی‌افتادم و شاید نمی‌بایست مسیر غربی ترقی را چنین می‌پیمودم. باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن می‌کردم. بعضی کاباره‌ها و سینماها را تعطیل می‌کردم و با مواد مخدر مبارزه می‌کردم. حالا بعد از مرگم تنها سگ خانوادگی‌مان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!» 📚 کتاب «حاشیه‌های مهم‌تر از متن»، صفحه ۲۴۹ / به نقل از «ده دوران»، خاطرات میرازخانی، صفحه ۴۳۶ 🇮🇷 چو ایران نباشد تن من مباد