#کتاب_ردپایی_در_رمل
🏴 علی آقا در عملیات والفجر۸ در جاده ی فاو_ام القصر ۱۳۶۴ مصادف با روز تولد حضرت علی(ع) موقع اذان ظهر در حین تخریب بر اثر برخورد پای راستش با مین مجروح وپایش از زیر زانو قطع شده بود.
علی آقا می گفت(بعد از بهبودی با پای مصنوعی به منطقه برگشتم.به طرف اردوگاه گردان تخریب حرکت کردم.
چند روز آنجا بودم که به گردان دستور دادند به عقب برگردند واردوگاه را به گردان دیگر تحویل دهند.در راه برگشت تصادف کردیم وماشین چپ شد.ما روی زمین افتادیم وپای مصنوعی ام در دومتری من افتاد.
حالم سر جایش نیامده بود که یکدفعه با صدای راننده ی آمبولانس متوجه شدم،چه اتفاقی افتاده است.بیچاره راننده وقتی پای من را دید،دو دستی به سرش کوبید وهمه اش می گفت:وای بدبخت شدم واز این حرف ها.
من هم از یک طرف خنده ام گرفته بود واز طرفی درد پایم هلاکم می کرد.
مانده بودم بخندم یا از درد پا داد بزنم.
گفتم:آقاجون نترس آن پا مصنوعی است،بیار تا پایم کنم.ولی به خاطر همین جراحت مجبور شدم دو روز به بیمارستان برگردم تا وضیعت پایم بهتر شود.)ص۹۵
✍خاطرات محمدحسن منافی
📕به اهتمام مهدی امینی
✅تنها کانال رسمی استاد مهدی امینی و اندیشکده راهبردی فتح