🏴 با آقامجید از تپه های ماهور پشت مقتل شهید آوینی تا تپه دوقلو های روبروی پاسگاه رشیدیه، قدم به قدم شناسایی کردیم.چند دفعه ای هم به تپه دوقلوها سر زدیم، ولی اثری از شهدا نبود و شهدا به نازشان ادامه می دادند. در خاطرات علی آقا داشتیم وقتی از خاک ریزی رد می شود، به پیکرهای شهدای زیادی که پای خاکریز افتاده بودند، برخورد می کند. احتمال اینکه خاکریز به مرور زمان تبدیل به تپه های رملی شده باشند زیاد بود،برای اینکه این خاکریزها نزدیک تپه دوقلوها بود. مصر شدیم کار را شروع کنیم. معبری پیدا کردیم که در آن تجهیزات زیادی ریخته بود.معلوم بود محوری بوده که شب عملیات از اینجا عبور کرده اند.بالاخره یکی از بیل ها را به پشت تپه دوقلوها انتقال دادیم و مشغول شدیم.تجهیزات زیادی بیرون می آمد و هر آن، احتمال رسیدن به شهدا بیشتر و بیشتر می شد. یک ماه گذشت ولی نه از آن خاکریز مورد نظرمان خبری بود و نه از شهدا. این سومین تابستانی بود که شهید پیدا نمی کردیم. این موضوع به یک معما تبدیل شده بود، ولی می دانستیم که هر چه هست خواست شهداست.ص۲۴۰ ✍خاطرات محمدحسن منافی 📕به اهتمام مهدی امینی ✅ کانال اندیشکده راهبردی فتح 🆔@Mastermahdiamini