🏴به خاطر گرمای زیاد منطقه و کار بسیار سنگین تفحص،شیمیایی آقا سیدمجید کمی عود کرده بود.به این دلیل آقامجید خیلی مواظب بود که فشار زیادی به آقاسید وارد نشود.چون کارهای مقر هم خیلی زیاد بود. تازه،بچه ها مشغول ساختن آشپزخانه ی جدید روبه روی مقر بودند.آشپزخانه ی قبلی توی سوله بود وتهویه نداشت.بچه هایی که در آشپزخانه کار می کردند،خیلی اذیت می شدند.مخصوصا در فصل تابستان که سروکله زدن با گرما طاقتشان را کم کرده بود.به همین علت تصمیم به ساختن آشپزخانه گرفتیم. از اول صبح تا شب مشغول بودیم.از سرباز تا سردار فرقی نداشت.هرکس با هر درجه ای در آنجا یکسان بود و به سهم خود،کار انجام می داد و کوچکترین اعتراضی هم نداشت. جالب اینکه سربازهایمان بعد از تمام شدن دوران خدمتشان،به عنوان بسیجی در گروه می ماندند و حاضر نبودند برگردند. بسیار تاسف بار است که گروه یک دوربین فیلم برداری در اختیار نداشت که این لحظات را به ثبت برساند و به عنوان یک سند تاریخی باقی بماند که آیندگان قضاوت کنند.بالاخره با همت بچه ها توانستیم دوربینی خریداری کنیم.ص۲۴۲ ✍خاطرات محمدحسن منافی 📕به اهتمام مهدی امینی ✅ کانال اندیشکده راهبردی فتح 🆔@Mastermahdiamini