🌿 قسمت_صد_هشتم سریع سوگل را سوار ماشین میکنند و ماسک اکسیژنی روی صورتش قرار میدهند تا زمانی که به بیمارستان رسیدند آب را با دستگاه از بدن سوگل تخلیه کنند . ماشین به سرعت به سمت نزدیک ترین بیمارستان حرکت میکند . زمانی که بیمارستان نشخص میشود شهریار با بقیه تماس میگیرد و اطلاع میدهد که اتفاقی افتاده و باید خودشان را به بیمارستان مورد نظر برسانند. ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ با چشم هایی به اشک نشسته به زمین خیره میشوم . وقتی سوگل به بیرستان رسید خیلی دیر شده بود . سوگل رفت ، برای همیشه رفت . رفت پیش معبود دوست داشتنی اش . رفت و مارا با یک دنیا غم تنها گذاشت . بعد از فوت سوگل مجبور شدیم به تهران برگردیم و بعد از گذشت ۱ روز از فوت سوگل ، امروز قرار است اورا در بهشت زهرا به دست خاک ها بسپاریم . نماز میت تازه تمام شده ، باورم نمیشود نماز میت خواندم ، آن هم برای سوگل . سوگلی که دیروز با او حرف زدم . عذاب وجدان دارد روحم را میخورد . اگر من با سوگل رفته بودم هیچوقت این اتفاق نمی افتاد . جسد را کنار قبر میگذارند . خاله شیرین فریاد میکشد و صورتش چنگ می اندازد و مادر با گریه دست های خاله شیرین را گرفته بلکه بتواند جلویش را بگیرد . عمو محمود بالای جسد ایستاده و بلند گریه میکند و پدرم در کنارش دست روی صورتش گذاشته و شانه هایش میلرزند . سجاد هم داخل قبر رفته و منتظر آمدن جسد است و میخواهد خودش تلقین را در گوش خواهر عزیز دردانه اش زمزمه کند . با صدای جیغ بقیه متوجه میشوم که خاله شیرین از حال رفته است . از دیروز تا به حال این چندمین بار است که از حال میرود . حتی ۲ باری کارش به بیمارستان کشیده شد . بی توجه به همه چیز و همه کس از میان ازدهام جمعیت به سختی عبور میکنم و داخل قبر را نگاه میکنم . جسد را آرام وارد قبر نیکنند ‌و صدای گریه جمع بلند میشود . موهای بدنم سیخ میشوند . نمیتوانم باور کنم . یعنی دیگر قرار نیست سوگل را ببینم ؟ یعنی سوگل برای همیشه رفت ؟ یعنی هر وقت دلتنگش شدم باید برای شادی اش فاتحه بخوانم ؟ با این فکر ها احساس میکنم دنیا دور سرم میچرخد ، خودم را روی زمین می اندازم و با مشتم از روی زمین خاک ها را به سرم میریزم . شهریار به سختی از میان جمعیت عبور میکند و خودش را به من میرساند و همراه چند نفر دیگر سعی میکنند من را بلند کنند اما مقاومت میکنم . فکر های مختلف به مغزم حجوم می آورند ، لبخند سوگل ، سرخ و سفید شدن هایش ، نورا صدا زدن هایش .......