قسمت ۹۵
با احتیاط دست بر پیشانی تبدار حسام گذاشت. عرق کرده بود. پلکهای حسام باز هم تکان خوردند.
کمیل کمی سر جایش نیمخیز شد.
ناله شکسته و نخراشیدهای از گلوی حسام برخاست و لبان خشکش را کمی باز کرد.
کمیل تمامقد ایستاد ،
و با دقت خیره شد به حسام؛ اما گوشش باز هم به خطبه نماز جمعه بود.
- ساز و کارهای قانونی انتخابات در کشور ما اجازهی تقلب نمیدهد. این را هر کسی که دستاندرکار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصدیق میکند؛ آن هم در حد یازده میلیون تفاوت! یک وقت اختلافِ بین دو رأی، صد هزار است، پانصد هزار است، یک میلیون است، حالا ممکن است آدم بگوید یک جوری تقلب کردند، جابهجا کردند؛ اما یازده میلیون را چه جور میشود تقلب کرد؟...اگر کسانی شبهه دارند و مستنداتی ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگی بشود؛ البته از مجاری قانونی؛ رسیدگی فقط از مجاری قانونی. بنده زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت... . (بیانات رهبر انقلاب)
صدای تکبیر حضار در مصلی پیچید ،
و برای چند لحظه کلام رهبر انقلاب را قطع کرد.
آقا کمی صبر کردند تا مردم سکوت کنند و بعد ادامه دادند:
- امروز اگر چهارچوبهای قانونی شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتی دیگر مصونیت نخواهد داشت.«بیانات رهبر انقلاب»
حسام چشم باز کرد.
نگاهش گنگ و گیج بود. به سختی گردنش را چرخاند و دور و برش را نگاه کرد.
خواست کمی تکان بخورد که زخم گلولهاش، تیر کشید و عضلات صورتش در هم جمع شد. کمیل ساکت و دست به سینه،
دوباره نشست روی صندلی و نگاهش را داد به تلوزیون.
- بالاخره در هر انتخاباتی بعضی برندهاند، بعضی برنده نیستند...بنابراین همه چیز دنبال بشود، انجام بگیرد، کارهای درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههای هست، از راههای قانونی پیگیری بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالی در قانون نیست. همانطور که حق دادند که نامزدها نظارت کنند، حق دادند که شکایت کنند، حق دادند که بررسی بشود. بنده از شورای محترم نگهبان خواستم که اگر مواردی خواستند صندوقها را بازشماری بکنند، با حضور نمایندگان خود نامزدها این کار را بکنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت کنند، امضاء کنند.(بیانات رهبر انقلاب)
حسام برای چندلحظه ،
پلکهایش را بر هم فشار داد و دوباره بازشان کرد.
سرش را به سمت کمیل چرخاند ،
و با اخم به کمیل نگاه کرد؛ او را نمیشناخت. اتاق را از نظر گذراند؛ یک اتاق سه در چهار با پنجرههایی کوچک و محصور در حصار فلزی. در اتاق، بجز یک تلوزیون و یک یخچال، چیز دیگری نبود. کف اتاق را با موکت پوشانده بودند و گوشه اتاق، یک سجاده مخملی پهن بود.
نگاه حسام دوباره برگشت سمت کمیل ،
و در امتداد نگاه کمیل، رسید به تلوزیون.
رهبر انقلاب هنوز داشت خطبه میخواند:
- نسل جوان ما بخصوص نشان داد که همان شور سیاسی، همان شعور سیاسی، همان تعهد سیاسی را که ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتیم، دارد؛ با این تفاوت که در دوران انقلاب، کورهی داغ انقلاب دلها را به هیجان میآورد، بعد هم در دورهی جنگ به نحو دیگری؛ اما امروز اینها هم نیست، در عین حال این تعهد، این احساس مسئولیت، این شور و شعور در نسل کنونی ما وجود دارد؛ اینها چیز کمی نیست.(بیانات رهبر انقلاب)
حسام به حنجرهاش فشار آورد و با صدای نخراشیده و خستهاش گفت:
- تو...کی...هستی...؟
🇮🇷ادامه دارد....
✍نویسنده: بانو فاطمه شکیبا
🌟کپی بدون نام نویسنده پیگرد الهی دارد