خویش را گم کرده‌ام بعد از تو در آوار خویش رحم کن! میترسم از تنهایی بسیار خویش شمع جانم را مسوزان بیش از این، دیگر مگو "اشک می‌ریزد برای گرمی بازار خویش" آنچنان سرگرم رویای تو هستم، بارها دیده‌ام خواب تورا با دیده بیدار خویش صورتی دارم که پنهان در نقاب کهنه‌ایست خیره در آیینه‌ام با حسرت دیدار خویش! باشد ای خورشید پنهان! در حجاب خویش باش باز هم خو میکنم با سایه دیوار خویش... - - Mava !🌿'